loading...

مختصر دانلود

 حدیث متواتر X حدیث احاد X صحیح و حسن X موثق و ضعیف X حدیث معنعن X تعریف حدیث معنعن X تعریف حدیث معلق X حدیث مفرد و شاذ X حدیث مدرج X حدیث مشهور.شاذ.نادر X حدیث مصحف X روایت مزيد X حدیث ناسخ و من

تعریف اصطلاحات علم الحديث

احمد بازدید : 1653 چهارشنبه 13 فروردین 1393 : 11:34 نظرات (0)

 حدیث متواتر X حدیث احاد X صحیح و حسن X موثق و ضعیف X حدیث معنعن X تعریف حدیث معنعن X تعریف حدیث معلق X حدیث مفرد و شاذ X حدیث مدرج X حدیث مشهور.شاذ.نادر X حدیث مصحف X روایت مزيد X حدیث ناسخ و منسوخ X حدیث مقبول X حدیث مشترک X حدیث مطروح X حدیث متروک X حدیث مشکل X حدیث مؤول X حدیث مبين و مجمل X حدیث موقوف X حدیث مقطوع و منقطع X حدیث معضل و مرسل X حجيت مرسلات X حدیث بنبیه X حدیث معلل X حدیث مدلس X حدیث مضطرب X حدیث مهمل X حدیث مجهول

انواع حديث (بحسب اين اصطلاحات) طبق تبويب سيوطى در تدريب الراوى 65 قسم است.ولى حازمى در كتاب" العجاله" اقسام آنرا بالغ بر صد نوع دانسته.و شهيد ثانى در شرح بدايه سى قسم را ذكر فرموده.و سبب اين اختلاف بيشتر بواسطه بحساب آوردن اقسام فرعى يك مصطلح است....

 حدیث متواتر X حدیث احاد X صحیح و حسن X موثق و ضعیف X حدیث معنعن X تعریف حدیث معنعن X تعریف حدیث معلق X حدیث مفرد و شاذ X حدیث مدرج X حدیث مشهور.شاذ.نادر X حدیث مصحف X روایت مزيد X حدیث ناسخ و منسوخ X حدیث مقبول X حدیث مشترک X حدیث مطروح X حدیث متروک X حدیث مشکل X حدیث مؤول X حدیث مبين و مجمل X حدیث موقوف X حدیث مقطوع و منقطع X حدیث معضل و مرسل X حجيت مرسلات X حدیث بنبیه X حدیث معلل X حدیث مدلس X حدیث مضطرب X حدیث مهمل X حدیث مجهول

تواتر و آحاد

حديث يا متواتر است يا احاد.متواتر در لغت آمدن يكى پس از ديگرى بلافاصله است كه آيه شريفه ثم ارسلنا رسلنا تترى بهمين معنى آمده.و در اصطلاح علم الحديث منظور: خبر جماعتى است كه (فى حد نفسه نه بضميمه قرائن) اتفاق آنان بر كذب، محال و در نتيجه موجب علم بمضمون خبر باشد.تواتر نيز بلفظى و معنوى و اجمالى تقسيم شده.مورد تواتر لفظى خبريست كه مفاد آن در روايات كثيره.بالفاظ مخصوص و همسان هم نقل شود.و اين معنى بندرت در اخبار وجود مى‏يابد (2) .

زيرا ناقلين صدر اول معدود بوده، و تواتر در طبقات بعد حاصل گشته.البته رواياتى، مورد اين ادعا است.كه شايد حديث (من كذب على متعمدا فليتبوء مقعده من النار) از اظهر مصاديق مزبور باشد.

زيرا 62 تن از صحابه اين حديث را از پيغمبر نقل نموده‏اند (3) كه در طبقات بعدى بر عده ناقلين افزوده شده.

اما معنوى آنست كه مورد تواتر، مفاد مشترك چند حديث باشد.و بعبارت ديگر معنى التزامى قضيه، متواتر باشد.چون شجاعت امير المؤمنين كه از منقولات تاريخ (غزوات و سراياى رسول اكرم (ص) و جنگهاى خود آنجناب) بتواتر رسيده.

تواتر اجمالى، عبارت است از علم بصحت يكى از چند حديثى كه در يكموضوع وارد شده باشد، مانند حجيت خبر عادل، كه در كتب اربعه آمده باشد.زيرا از رجوع دادن امام (ع) بعض شيعه را بجمعى از اصحاب خود و يا سؤال شيعه از وثاقت بعض اصحاب ائمه تا بتوانند از اواخذ احكام نمايند، علم اجمالى حاصل مى‏گردد: كه اگر يك مورد هم از مفاد اين روايات از امام صادر شده باشد نتيجه خواهد داد كه مى‏توان بقول مخبرى كه مورد وثوق است، اعتماد نمود و از او (كه ناقل حديث از امام است) اخذ معالم دين كرد.

خبر آحاد: خبرى است كه فقط يك يا چند نفر (كه فى حد نفسه و بدون ضميمه و قرينه از گفته آنان علم بمضمون خبر حاصل نشود) آنرا نقل كرده باشند.

«صحيح باصطلاح قدماء»

قدماء خبر را بصحيح و غير آن منقسم مى‏كردند و براى صحيح نزد هر يك از ارباب حديث فريقين شرائطى بوده كه ما شرائط بخارى و مسلم را (از اهل سنت) طى تاريخ تدوين حديث ياد كرديم .و اما شرائط صحت نزد اماميه بقرار نوشته محقق كاشانى (فيض) در مقدمات وافى عبارت است از:

1 ـ وجود حديث در چند اصل از اصول اربعماة مشهور و متداول بين اصحاب.

2 ـ تكرار حديث در يك يا دو اصل بطرق معتبره.

3 ـ وجود حديث در يكى از اصول راويانى كه تصديق و توثيق آنان اجماعى است مانند زراره و محمد بن مسلم و فضيل بن يسار.

4 ـ وجود حديث در يكى از اصول اصحاب اجماع، مانند صفوان بن يحيى و بزنطى و يونس بن عبد الرحمن و عمار ساباطى.

5 ـ وجود حديث در كتبى كه توسط اصحاب ائمه نوشته شده و چون بر امام عرضه گرديده بر آن صحه گذارده‏اند مانند كتاب‏عبيد الله حلبى كه بر حضرت صادق (ع) عرضه گرديد و كتاب يونس بن عبد الرحمن و فضل بن شاذان كه بر حضرت عسكرى ارائه گرديد.

6 ـ اخذ حديث از كتبى كه نزد پيشينيان اماميه شهرت داشته و مورد اعتماد بوده چه مؤلف آن امامى باشد مانند كتاب صلات حريز بن عبد الله سجستانى و كتب بنى سعد و على بن مهزيار يا غير امامى نوشته باشد مانند كتاب حفص بن غياث قاضى و حسين بن عبد الله السعدى و كتاب قبله على بن حسن طاطرى.

شيخ حر عاملى در فوائد خاتمه (هداية الامامة) بنقل از مشرق الشمسين شيخ بهائى باختصار عناوين مزبور را (بجز عنوان ششم) قرائن صحت حديث مى‏شمارد.

بارى از زمان سيد بن طاووس (4) يا علامه حلى (5) بنقل شيخ بهائى در مشرق الشمسين) تقسيم باصول اربعه معمول گرديد.

اصول اربعه: محدثين شيعه حديث را بچهار قسم بدين قرار (صحيح، حسن، موثق، ضعيف) تقسيم كرده‏اند كه هم اكنون اين اصطلاح متداول و معمول است (6) و ساير اصطلاحات در اين چهار قسم مندرج مى‏باشد.

1 ـ صحيح: و آن خبريست كه سلسله سند توسط رجالى موثق (7) و امامى مذهب بمعصوم منتقل گردد (8) .

2 ـ حسن: خبريست كه رجال سند تماما و در هر طبقه امامى مذهب و ممدوح (9) باشند ولى تنصيص بر عدالت هر يك نشده باشد

ولى حسن باصطلاح اهل سنت حديثى است كه سلسله سند در وثاقت نزديك بدرجه صحت بوده و يا روايت مرسلى است كه مرسل آن ثقه باشد و در هر صورت سالم از شذوذ و علت باشد (10) .

وجه تسميه حسن بدين نام از آن جهت است كه نسبت براويان آن حسن ظن داريم.

3 ـ موثق: خبريست كه نسبت بكليه افراد ناقلين، تنصيص‏بتوثيق شده باشد.گرچه بعضى از رجال سلسله سند غير امامى باشند.

4 ـ ضعيف: خبريست كه شروط يكى از اقسام نامبرده در آن جمع نباشد.

علامه قاسمى گويد: بزرگان حديث ضعيف را از آنرو نقل كرده‏اند كه شاهد باشد نه بتنهائى ملاك عمل واقع شود.

بايد دانست كه بسيارى از احاديث ضعيف طبق اين اصطلاح، در شمار احاديث صحيح، بعقيده قدماى شيعه است.

زيرا آنان ملاك صحت را وثوق و اعتماد بصدور حديث از امام مى‏دانستند (11) و چنانكه مى‏دانيم پاره‏اى از احاديث قسم چهارم، مورد اعتماد پيشوايان علم الحديث بوده زيرا اصطلاح متأخرين باغمض عين و چشم پوشى از قرائن و ضمائم خارجيه است.

از اينرو چون احاديث مزبور بواسطه قرائنى مورد وثوق و اعتماد متقدمين بوده صحت آنها بى‏ملاك نيست (12) .

چنانكه اهل سنت، وجود حديثى را در صحيحين، جزوقرائن صحت آن، و علم بمضمون آن خبر دانسته‏اند (رك: شرح نخبه ص 9) .

مطلب ديگر اينكه خبر مستفيض كه بتوسط جماعتى نقل، ولى بحد تواتر نرسيده، جزو اقسام خبر واحد شمرده شده.

منتهى خود كثرت ناقلين، جزو قرائنى است كه ممكن است موجب اطمينان بصدور آن از معصوم گردد.

ساير اصطلاحات

اصطلاحات ديگرى نيز در احاديث آمده كه ذكر آن باجمال خالى از فايده نيست

اينك اصطلاحات مزبور:

1 ـ غريب: غريب بر سه گونه است: (غريب الالفاظ) و (غريب المتن) و (غريب السند) .

غريب الالفاظ: آنست كه در متن حديث، لفظ مشكلى بكار رفته باشد و در اين فن كتبى تدوين شده (كه الفاظ مشكله حديث يا بتعبير ديگر لغات احاديث، در آن معنى شده) .

نام كتب غريب الحديث

شايد اول كسى كه در اين باره بتأليف كتاب سبقت جست (ابو عبيده معمر بن مثنى تيمى (13) و (14) يا نضر بن شميل مازنى باشد سپس‏اصمعى (15) و ابو عبيد قاسم بن سلام (16) ، سپس قطرب، محمد بن مستنير و پس از اينان ابن قتيبه (17) و آنگاه ابو سليمان خطابى (18) و هروى، احمد بن محمد صاحب ازهرى لغوى كه در زمان خطابى ميزيست، كتاب غريب القرآن و الحديث خود را بترتيب حروف معجم تدوين‏نمود گرچه باروى كار آمدن زمخشرى و تأليف ارزنده وى در غريب الحديث بنام (الفائق) كتاب هروى بكنار ماند ولى كتاب هروى چون سهل التناول‏تر از فائق مى‏باشد.از اين رو حافظ ابو موسى محمد بن ابى بكر اصفهانى (ـ 581) مستدركى بر كتاب هروى نوشت.ابو الفرج بن جوزى نيز كتابى در غريب الحديث پرداخت ولى همزمان وى ابن اثير نهايه را بر مبنى جمع بين كتاب ابو عبيده و هروى تأليف نمود و از اين رو كتب سابقين را تحت الشعاع قرار داد (ملخص از شرح نخبة الفكر ص 36 و كشف الظنون ج 2 قائمه 1203) .

همزمان ائمه اين فن كه ياد كرديم، الامام ابراهيم بن اسحق حربى كتاب مبسوطى ضمن چند جلد در غريب الحديث پرداخت ولى چون بواسطه استقصاء طرق اسانيد و آوردن تمام متن احاديث، مطول شده بود متروك ماند سپس جمعى چون معمر بن حمدويه و ابو العباس احمد بن يحيى لغوى (تغلب) و مبرد، محمد بن يزيد ثمالى و ابو بكر انبارى، محمد بن قاسم و احمد بن حسن كندى و محمد بن عبد الواحد زاهد صاحب تغلب و ديگران كتابهاى نافعى در اين باره نگاشتند كه شايد بهترين آنها (فائق) زمخشرى (19) و (نهايه) ابن اثير (20) و از همه جامعتر (مجمع البحرين) تأليف شيخ اجل (طريحى نجفى) است.كه علاوه بر لغات احاديث نبوى، شامل لغات و مشكلات اخبار وارده از ناحيه ائمه هدى مى‏باشد.گرچه بدقت فائق و نهايه نيست.

غريب المتن: حديثى است كه در طبقه اول، فقط يك تن آنرا نقل نموده باشد.و چنانچه همين متن، بطريق ديگر معروف باشد آنرا غريب السند نامند.

مسند: حديثى است كه سلسله سند آن در جميع مراتب تا به معصوم مذكور باشد و متصل.كه قهرا حديث مرسل و معلق و معضل و موقوف را شامل نيست. (توضيح مرسل و معلق....بعدا ذكر خواهد شد) .

 متصل و موصول: حديثى است كه هر يك از روات از راوى طبقه بالاتر نقل كرده باشند.ولى در اين نوع، رسيدن سلسله، بامام شرط نيست.از اينرو موقوف و مرفوع را شامل مى‏باشد.

مرفوع: حديثى است كه از وسط سلسله يا آخر، يكتن يا بيشتر افتاده باشد و لكن تصريح برفع نموده باشند مثلا (عن كلينى عن على بن ابراهيم عن ابيه رفعه عن الصادق (ع) قال ..). .

در مرفوع اصطلاح ديگرى نيز مى‏باشد و آن حديثى است كه در آخر بمعصوم اضافه و انتساب يابد اعم از اينكه سند حديث مقطوع يا مرسل باشد.

 معنعن: حديثى است كه در تمام سلسله سند تصريح بلفظعن فلان شده باشد.

 معلق: حديثى است كه از اول سلسله يكتن يا بيشتر اسقاط گردد كه احاديث كتاب من لا يحضره الفقيه و قسمتى از تهذيبين در بادى نظر چنين است.

ولى مؤلفين كتب مزبور (شيخ صدوق و شيخ طوسى) در آخر كتاب (من لا يحضره الفقيه) و كتاب (فهرست)، رجال غير مذكور سلسله را طبق ضابطه و قاعده‏اى تعيين فرموده‏اند (21) .

مفرد و شاذ: مفرد بر دو قسم آمده اول حديثى است كه راوى آن از تمام روات بنقل حديث منفرد باشد (22) .

دوم اينكه انفراد مزبور نسبى بوده چون انفراد اهل شهرى در نقل حديث خاصى

چنين حديثى اگر در مقابل حديث مشهور و در قبال آن واقع‏گردد شاذ و نادر ناميده مى‏شود و عكس شاذ را محفوظ نامند.

تفرد اهل شهرى در نقل حديث: (قال، كان على رضى الله عنه يضحى بكبشين بكبش عن النبى (ص) و كبش عن نفسه) كه روات آن از اول سند تا بآخر منحصرا از اهل كوفه‏اند.عن ابى سعيد قال: امرنا رسول الله (ص) ان نقرأ فاتحة الكتاب و ما تيسر) كه روات آن در طبقات سلسله سند تماما از اهل بصره‏اند.حاكم انواعى از افراد:

1 ـ افراد احاديثى كه يكتن از روات از يكى از پيشوايان حديث نقل كرده.

2 ـ افراد در احاديث شهرى كه اهل شهر ديگر بنقل آن اختصاص دارند را با امثله‏اى ذكر كرده. (معرفة علوم الحديث ص 97) .

مدرج: حديثى است كه راوى، كلام خود يا كلام بعضى از راويان را داخل در متن نمايد (23) كه موجب اشتباه كلام وى بسخن معصوم شود.چه اين عمل بعنوان شرح و توضيح حديثى باشد، و چه بعنوان استشهاد به آن (24) .

مشهور.شاذ.نادر: مشهور حديثى است كه نزد محدثين شايع و مشتهر باشد (25) .مانند حديث (انما الاعمال بالنيات) .خبر مخالف مشهور را شاذ گويند و شاذ و نادر يك معنى دارد.

 مصحف: حديثى است كه بعضى از سند يا متن آن بمشابه خود تغيير يافته باشد چون تصحيف (بريد به يريد (26) ) و (حريز بن عبد الله سجستانى به جرير بن عبد الله بجلى) و چون حديث: (ان النبى (ص) احتجر بالمسجد) اى اتخذ حجرة من حصير، كه به (احتجم) تصحيف شده.

گاهى تصحيف در معنى و مفاد حديث است مثل اين حديث: (نحن قوم من عنزة.صلى الينا رسول الله) كه ناقل حديث: (صلى رسول الله الى عنزة) را كه منظور از عنزه (بفتح نون)، عصاى كوتاه است، بنام قبيله خود «عنزه» تصحيف نموده (27) .

عالى و نازل: كه اولى حديث قليل الوسائط و دومى بعكس آنست.

گروهى در قسمت اول تتبعاتى نموده.و نتيجه آنرا در كتبى بنام (قرب الاسناد) جمع و ضبط فرموده‏اند كه از آنجمله (قرب الاسناد حميرى است) (28) .

معروف و منكر: معروف حديثى است كه مضمون‏آن بين روات اشتهار داشته باشد.

و منكر بعكس آنست يعنى خبريست كه يكتن غير ثقه آنرا نقل كرده باشد.

از منكر گاهى تعبير بمردود شده و اين دو (معروف و منكر) با (مشهور و شاذ) يك معنى دارد .گرچه نوعا مراد بمعروف.حديثى است كه در مقابل و معارض با حديث منكرى آمده باشد.ولى در مشهور اعم است.

مسلسل: حديثى است كه كليه افراد سلسله تا بمعصوم هنگام روايت، داراى خصوصيت قولى يا فعلى باشند.مثل: اخبرنى فلان (و الله) كه كلمه (و الله) در نقل از يكان يكان افراد سلسله سند آمده باشد.و از همين نوع است، تسلسل در اسامى (كه تمام افراد سلسله بيك نام مسمى باشند) .

مزيد: روايتى است كه در متن يا سند آن زيادئى كه در حديث همسان آن نيست وجود داشته باشد.مانند حديث (جعلت لى الارض مسجدا و ترابها طهورا) كه بسند ديگرى با حذف لفظ (و ترابها) ذكر شده.

ناسخ و منسوخ: كه اولى حديثى است كه رفع حكم ثابت در قرآن يا حديث ديگر نمايد (29) .

ولى اينگونه حديث اختصاص باحاديث نبوى دارد.زيرا بعداز آنحضرت نسخ نيست (30) و (31) در حديث آمده: امر النبى مثل القرآن ناسخ و منسوخ (مجمع البحرين) .

مقبول: حديثى است كه علماء مضمون آنرا قبول فرموده و طبق آن عمل نموده باشند.

نوعا اين اصطلاح در احاديثى كه بصحت اصطلاحى موصوف نيست، استعمال مى‏شود چون مقبوله عمر بن حنظله كه در رسائل شيخ انصارى بدان استشهاد شده (32) .

مشترك: و آن حديثى است كه نام يكى از رجال آن بين ثقه و غير ثقه، مشترك باشد.كه تميز آن احتياج مبرمى بعلم رجال دارد.و خود يكى از شعب مهمه آن علم (رجال) است و دانشمندان كتب ممتعى در اين باره نوشته‏اند.كه از آنجمله (مشتركات) كاظمى (33) و (مشتركات) طريحى است (34) . و 25 ـ مؤتلف و مختلف: و آن حديثى است كه در سلسله سند اسم كسى نقل شود كه بدو گونه ممكن است خواند.

ولى در كتابت يكسان نوشته مى‏شود و اينموضوع در واقع يكى از شعب تصحيف است منتهى در سلسله سند نه متن.چون حنان و حيان، جرير و حريز، خيثم و خثيم، همدانى (بسكون ميم) و همدانى (بفتح ميم)، حناط و خياط (35) .

گاهى نيز مختلف باحاديث متعارضه اطلاق شده (36) .

مطروح: و آن حديثى است كه مخالف دليل قطعى، و غير قابل تأويل باشد.

متروك: و آن حديثى است كه در سلسله سند كسى كه متهم بكذب بوده موجود باشد بعلاوه، حديث هم مخالف قواعد باشد.

مشكل: بر حديثى اطلاق مى‏شود كه شامل الفاظ يا معانى مشكله باشد و در اين باره كتاب مصابيح الانوار سيد شبر بسيار مورد استفاده است (37) .

مؤول: و آن حديثى است كه بواسطه شواهد عقلى يا نقلى بر خلاف ظاهر حمل شده باشد .

مبين و مجمل: اول حديثى است كه الفاظ متن آن ظاهر الدلاله باشد و دوم بر خلاف آن .

 موقوف: حديثى است كه از مصاحب معصوم نقل شود (38) چه سلسله سند بصحابى متصل باشد، چه منفصل.

مقطوع و منقطع: حديثى است كه از تابعين معصوم نقل شده و شامل اقوال آنان باشد.

معضل و مرسل: اول حديثى است كه از سلسله سند دو تن يا بيشتر پشت سر هم حذف گرديده باشد و اگر يكتن حذف شود از اقسام مرسل يا معلق خواهد بود.گرچه مرسل گاهى بر حديثى كه كليه افراد سلسله حذف گرديده باشد، اطلاق شده ولى مرسل بمعنى خاص، حديثى است كه يكتن از كسانى كه خود حديث را از پيغمبر و يا امام نشنيده بدون وساطت صحابى از معصوم نقل نمايد.

«حجيت مرسلات»

در مرسل اختلاف شده كه آيا حجت است؟ يا نه.سيوطى در تدريب الراوى (ص 123) ده قول در اين زمينه نقل كرده است.مشهوراماميه نسبت بمراسيل جماعتى از بزرگان كه معمولا جز از ثقات، نقل حديث نمى‏كرده‏اند (چون ابن ابى عمير و بزنطى و صفوان بن يحيى) (39) قائل به حجيت شده‏اند و شيخ كشى در رجال خود جماعتى را نام مى‏برد و مى‏فرمايد: قد اجمعت الصحابة على تصحيح ما يصح عنهم. (40) افراد مزبوره سه‏طبقه‏اند كه علامه بحر العلوم نام آنان را در ارجوزه‏اى ضبط فرموده (41) .

تنبيه: سيوطى از حاكم نقل كرده كه: اكثر احاديث مرسله اهل مدينه از سعيد بن مسيب است و از اهل مكه بيشتر عطاء بن ابى رباح‏بنقل مرسلات پرداخته و از اهل بصره، حسن بصرى و از اهل كوفه، ابراهيم نخعى و از اهل مصر، سعيد بن ابى هلال و از اهل شام، مكحول (تدريب الراوى ص 123) .

معلل: حديثى است كه مشتمل بر علت حكم باشد (42) و گاهى اطلاق بر حديثى كه در آن ضعف و قدحى است كه در ظاهر مشهود نباشد، شده كه مأخوذ از علت بمعنى مرض و بيمارى است.

مدلس: حديثى است كه در آن عملى كه باعث اعتبار گردد انجام شود (از ماده تدليس بمعنى تخليط و خدعه آمده) و مدلس گاهى از جهت سند (43) (44) و زمانى از جهت متن است.

مضطرب: و آن حديثى است كه از لحاظ متن يا سند مختلف نقل شده باشد.كه اگر اين اختلاف در معنى يا وثاقت سلسله سند، خدشه رساند، از درجه صحت، ساقط و گرنه مورد عمل است.

مهمل: حديثى است كه بعضى از رجال سند در كتب رجاليه ذكر نشده باشد.يا ذكر گرديده ولى وصفى از وى نشده.

مجهول: و آن حديثى است كه افراد زنجيره حديث گرچه در كتب رجال آورده شده ولى نسبت بعقيده و وثاقت و مذهب وى ذكرى نشده باشد. ـ موضوع: و آن حديثى است كه راوى آنرا از خود ساخته باشد.اينگونه احاديث گاهى باقرار خود واضع و هنگامى از قرائن تشخيص داده مى‏شود و ما علائم وضع و جهات و علل آنرا در سابق بيان نموديم

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری